غزل(احساس پیر):

غزل(احساس پیر):

شور و عشق و عاشقی یادم نهانی می کند
با من این احساس پیرم روضه خوانی می کند

خون فشانم یاد ایام جوانی از دو چشم
چون که پیری هی برایم دم تکانی می کند

باخته ام شور و جوانی در قمار زندگی
گرد پیری اندرونم زندگانی می کند

این فلک مویم سپید و پشت من خم کرده است
دل بدین شعر و غزل شیرین زبانی می کند

هر چه دارم ریخته ام پای جوانی نازنین
شور آن ایام ماضی دلستانی می کند

گاه گاهی می کنم گر یاد عمر رفته را
بر مزار عمر خود دل نوحه خوانی می کند

شکوه از دست فلک هرگز نکردم من به عمر
درد پیری با دلم نا مهربانی می کند

اعتباری نیست بر این نو عروس عشوه گر
هر چه دادست می ستاند او تبانی می کند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: غزلیات
[ یک شنبه 18 آبان 1399 ] [ 18:29 ] [ وجیه الله شیخی ]
[ ]
  • رنکینگ
  • قالب وبلاگ